قلمدوش

یادداشت بیست و چهارم...

یک هنرجو | چهارشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۸، ۰۷:۰۰ ق.ظ | ۰ نظر

دلم میخواد زودی عصر بشه برم پیش هنرجوم. 

یدونه هنرجوی 15 ساله گیرم اومده. 5جلسه س دارم باهاش کار میکنم ولی هنوز نمیتونه خوب سایه بزنه.

اصلا تو عمرش سایه نزده. فقط واسه خودش طراحی کرده. چیزای رنگی که اصلا کار نکرده.

منم فعلا دارم روی سایه زدنش کار میکنم. فشار دستش همیشه برعکسه. جایی که باید تیره کنه روشن میزنه و جایی که باید روشن بزنه رو تیره میکنه!

خودش میگه چون از اشیاء بیجان خوشش نمیاد نمیتونه خوب کار کنه. از این جلسه دیگه اشیاء رو میذارم کنار ببینم چیکا  میکنه.

خوشبختانه نقاشی یاد گرفتن راه های زیادی داره و من همه سعی خودمو میکنم که خوب یاد بگیره.

  • یک هنرجو

یادداشت بیست و سوم.. امتحان..

یک هنرجو | شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۸، ۰۸:۲۵ ق.ظ | ۰ نظر

اول کنته سیاه... بعد محوش میکنم... نه.. خوب نشد!

اول زغال سفید بعد کنته سیاه... ای بابا.. اینجوری که همش پاک میشه!

حالا چیکار کنم؟

آها.. اول زغال خاکستری تیره بعد زغال سفید... واااای اینجوری که همش خاکستری نیمه روشن در میاد!

خب زغال خاکستری روشن رو میزنم بعد زغال سفید.. اه.. چقدر رنگش چرک شد!

چیکار کنم.. چیکار کنم.. چیکار کنم...

  • یک هنرجو

یادداشت بیست و دوم..

یک هنرجو | جمعه, ۵ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۲۵ ق.ظ | ۰ نظر

دوباره شروع کردم به خوندن کتاباش..

چقدر حالم خوبه وقتی هری پاتر رو میخونم!

مخصوصا جلد 1 تا 6....

حس میکنم پرت میشم توی ماجراهاش!

کاش واقعا پرت میشدم....

  • یک هنرجو

یادداشت بیست و یکم...

یک هنرجو | سه شنبه, ۲ مهر ۱۳۹۸، ۰۱:۰۵ ب.ظ | ۰ نظر

باید منظره سیاه قلمم رو درست کنم.

بکگراند کار خودکارم رو تموم کنم.

اون یکی کار خودکارم رو تموم کنم.

یه طرح جدید بکشم.

آلبومم رو اتیکت بزنم.

همه نقاشیارو بذارم توی آلبوم ( اگه چیزی رو گم نکرده باشم).

دیگه یادم نمیاد چی مونده...

اگه کسی برنامه امروز عصرمو به هم نزنه، عصر شلوغی دارم.

  • یک هنرجو

یادداشت نوزدهم..

یک هنرجو | پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۲۶ ق.ظ | ۰ نظر

نمیدونم از چه موقع شروع شد...

اما هر وقت خواب می بینم توی نیمی از خوابهام یا در حال فرارم.. یا میخوان منو بکشن.. یا من میخوام یکی رو بکشم..!!

خیلی وقته از این خوابها میبینم.

خواهرم چند روز پیش گفت کتاب رمان میخونی؟

گفتم آره.

گفت پس از همونه.

گفتم چه ربطی داره؟ رمانی که من دارم میخونم عاشقانه س!

گفت همون که من میگم.

امروز ظهر که کتاب خوندم و خوابیدم واقعا خواب یکی از شخصیت های داستان رو دیدم!!

حالا میخوام دقت کنم ببینم واقعا از کتاب خوندنه؟؟

اگه هم باشه عمرا رمان خوندن رو کنار بذارم. رمان یکی از راه های فرار از فکر کردن به مشکلاتمه.

مخصوصا رمانهای هیجان انگیز...

 

  • یک هنرجو